یادمه همیشه تو تلویزیون روی تمام تالبو های تبلیغاتی یا توی مرکز بهداشتی که برای واکسن میرفتیم بزرگ نوشته بود فرزند کمتر زندگی بهتر یادمه به بچه های 4 خانواده شناسنامه به زور میدادن یادمه داییم با یه جناب مهندسی کار میکرد که 8 ،9 تا بچه داشت برای بچه آخریش داییم رفت شناسنامه گرفت یادمه بچه 4 به بعد از گرفتن کوپن و خیلی چیزای دیگه محروم بود یادمه ما که دانش آموز بودیم جمعیت بچه های دانش آموز 19میلیون بود ما تو کلاس رو نیمکت های 3 یا 4 نفری میشستیم حتی یادمه یکی دوتا از بچه ها جا نداشتن رو صندلی تکی می شستن که هفته ای یه بار نوبت یکی از بچه ها میشد که صندلی نشین بشه خلاصه به هر زوری بود این جمعیت زیادو کنترل کردن به طوری که الان جمعیت دانش آموزا خیلی کمتر قبل شده حالا تازه بچه ها رو نیمکت های دونفره میشینن بعضی غیر انتفایی ها هم یه نفره
اما حالا دارن دقیقا برعکس قبل عمل میکنن می خوان جمعیت رو زیاد کنن دیگه تابلویی به اسم فرزند کمتر زندگی بهتر نداریم احتمالا جاش مینویسن بچه بیشتر آسایش بیشتر عین 60 سال پیش از نظر جمعیتی جمعیتی خوبه که میزان زاد و ولد و مرگو میرش مساوی باشه و نمودار جمعیتی حالت استوانه باشه که در کشور های اروپایی به این شکله جمعیت هایی که نمودارشون به صورت یه هرمه خیلی بده چون میزان جمعیت کودکش خلی بالاست کشور ما نمودار جمعیتش گلابیه، شکم گلابی مال سالهای 55 تا 67 یعنی بیشترین میزان جمعیت اگر آقایان اجازه بدن میتونیم به تناسب برسیم اما با این سیاست به نظر من غلط باز برمی گردیم به هرم شکل که خیلی بده امیدوارم این اتفاق هیچ وقت نیفته ،چون همه می دانیم که هر چه جمعیت کمتر رفاه بیشتر خودتون حساب کنید خانواده ای دو بچه داشته باشن رفاه بیشتره یا 5 تا بچه این کاملا مشخصه اما من نمی دونم این چه سیاستیه ؟
پ. ن : دقت کردین داریم برمی گردیم عقب دو نمونش یکی همین افزایش جمعیت، یکی هم برگشت نظام مدرسه به 6 کلاسه، جالبه نه همه دنیا میره جلو اما ما تازه داریم برمی گردیم عقب
سلام شاید بهتر بود این پرسشو میگذاشتم در زمان تولد وبلاگ می گفتم اما به نظرم الان بهتر گفته بشه چون کسی که پرسشی رو مطرح میکنه دوست داره جوابشو زود بگیره شاید بهتر بود جواب این سوال رو خصوصی میدادم اما تصمیم گرفتم پستش کنم
پرسش: حبیب پرسید: وبلاگ آزاد چه هدفی داره؟چقدر موفق بوده و پارمیدا دنبال چیه و چقدر به اون رسیده؟
دوست دارم جواب این پرسش رو با گفتن زندگینامه آزاد بگم البته خلاصه
این وبلاگ رو که 6سال پیش که درست کردم با این هدف درست کردم که مطالبی که به نظر جالب میامد و بعضی مواقع جنبه سرگرمی داره رو توش بذارم تو یکی دو سال اول به همین منوال گذشت البته جسته گریخته سوالایی هم می پرسیدم ولی زیاد هدف بحث درست کردن و آگاهی گرفتن یا دادن نداشتم فقط سوالی ساده بود تا این که ،دیگه نتونستم مثل قبل مطلب تو وبلاگ بذارم یک سری جریاناتی پیش اومد که دیدمو باز کرد نسبت به مسائلی که داشت اتفاق می افتاد ،دیدم نمی تونم این مسائل رو ببینمو چیزی نگم برای همین کلا هدف وبلاگ رو تغییر دادم و سعی کردم اون مسائلی که می بینم و گاها خیلی بهشون فکر میکنم رو اینجا بنویسم، البته جوری بنویسم که هرکسی نظر خودشو بده می خواستم نظر همه رو بدونم راجع به اون موضوعی که مینوشتم، می خواستم همه آزادانه حرفشونو بزنن مخالف و موافق اوایل خیلی عالی بود برای همین راحت می نوشتم بودن هیچ نگرانی استقبال هم خوب بود تا اون سال خاص که مجبورشدم مطالبم رو خیلی سر بسته و گنگ بنویسم ولی تقریبا جنجالی بودن با همون هدف ،دیگه همه وبلاگ و من رو با مطالب بحث برانگیز و سوالام می شناختن برای همین تصمیم گرفتم ازیکی از دوستانم که مثل خودم جنجالی ولی با دیدگاه متفاوت بود رو دعوت کنم برای نویسندگی اون موقع می خواستیم با دو دیدگاه صدامونو برسونیم به دنیا ،خیلی دیگر از دوستان هم بودند که تو وبلاگای دیگر هدفشون با ما یکی بود. همه برای یک هدف می نوشتیم که در این پست یادی از شون کردم اما اون وبلاگا همه فیلتر شدن یا نویسندگانشون وبلاگ نویسی رو رها کردن بعضی از مطالب من و کل مطالب نویسندم حدف شد وفقط من موندم. با یک هدف که بتونم مکانی رو درست کنم که هر کسی آزادانه حرفشو بزنه و با تبادل نظر بتونیم ذهن و افکار خودمون رو باز کنیم و از صحبت ها اندیشه ها و عقاید هم باخبر بشیم شاید جنجال یا بگو مگویی اتفاق بیفته ولی همین بگو مگو ها شاید بتونه ظرفیت ما را برای تبادل نظر و پذیرفتن حرف مخالف بالا ببره و لی چقدر در این راه موفق بودم باید بگم با نظرات و دیدگاه های زیادی مواجه شدم نظرات مخالف و موافق زیادی شنیدم اما احساس میکنم هنوز به اون هدف اصلیم یعنی آزاد بودن برای حرف زدن نرسیدم یعنی این مکان نمی تونه یا شاید اجازه نداره که بعضی مسائل رو باز کنه و نمی تونه به تنهایی یک مکان کاملا آزاد باشه چون محدودیت داره اگر این محدودیت ها نبود وبلاگ آزاد می تونست حرف بیشتری برای گفتن داشته باشه و بینندگانش راحت تر می تونستند نظراتشونو بگن ،اما و اما همیشه این اماها جلوی وبلاگ رو گرفت برای همین همیشه حرفهامو پشت پرده زدم شاید اشتباه کردم، شاید باید هدفمو عوض کنم ،شاید بهتره کلا بیخیال این حرفا و کارا بشم ومنم مثل بقیه ول کنم و برم، یا بشم مثل بعضی وبلاگها و بگم همچی آرومه، یا هم هم پا بشم با بعضی وبلاگ های خاص و دیدگاه خاص و مورد قبول و برگزیده ،شایدم کلا اسم و شعار و همه چی وبلاگو تغییر دادمو نشستم به جمع کردن عکس های فاتنزی و دستور پخت قورمه سبزی و یا شایدم ساخت شمع رو توضیح دادم اونجوری هم خودم و هم بینندگان وبلاگم بی درد سر میشن
امیدوارم تونسته باشم جواب درست و حسابی به سوال بدم البته خوب نتونستم حرفمو بزنم چون بازم محکوم به نتوانستنم. فعلا
پی نوشت اول: این پست از سر بیکاری نوشته میشه واصلا ارزشی نداره ممکنه حذف شه ممکنه هم بمونه
سلام فردا ماه رمضون شروع میشه این شروع شدن توی این ماه ما ایرانی ها چند دسته میشیم
دسته اول:کسایی هستن مثل من و امثال من که ای میگیرند و سعی هم میکنن تا اخرشو بگیرند اما غر هم میزنن یعنی ساعتای آخر داد گشنگی شو میره بالا بعضی مواقع هم از تشنگی هلاکن از گشنگی خواب شون هم می پره ای تا حدودی هم مومن میشن نماز قضا می خونن احیا میرنو قاطش چرت هم میزنناز همین الان هم تو فکر اینن که چی بخورن سحر که گشنشون نشه یا چقدر آب بخورن که تشنشون نشه
دسته2. اونایی هستن که اصلا نمی دونن ماه رمضون چیه؟ اصلا مگه همچین ماهی هم داریم؟
دسته 3. اونایی هستن که می دونن ماه رمضون چیه ؟ولی یا حالشو ندارن یا خلاصه یه دلیل آبکی برا خودشون میتراشن که روزه نگیرن اینا پدر خودشنو در میارن هر جا میشینن میگن ماه رمشونم داره میاد همیچین با آه میگن که انگار می خوان برن تو قحطی یکی نیست بهشون بگه بابا تو که می خوری دیگه چته ؟چرا عزا گرفتی ؟والا
دسته 3. بنده های خدا دوست دارن بگیرند اما بیماری نمیذاره آخی انقدر هم رعایت میکنن خدا شفاشون بده الهی آمین اینا تازه بعضی هاشونم روزه میگیرن با اینکه حالشون بده قابل توجه دسته 3 خجالت بکشید
دسته5. اینا دیگه آخرشن قشنگ می دونن ماه رمضون چیه کلی هم حالشو میبرن کلی هم ابرو دارن پیش خدا ولی اینا کمن اینا دنیا رو دادن اینا خیلی کارشون درسته این دسته گمنام هم هستن تا زنده اند
پی نوشت دوم: اگه شما هم دسته ای بلدید که از سر بیکاری خورده به ذهنتون بگید
یه سری هم اینجا بزنید
تصور کنید قرار است در سطح کره زمین جنگ بزرگی در بگیرد که به احتمال زیاد جنگ طولانی نیزخواهد بود ولی قرار شده از 5قاره جهان 5نفر مامور شوند که در مکانی جمع شوند و با هم مذاکره کنند هر تصمیمی که این گروه بگیرند بقیه آنرا انجام می دهند بدون هیچ تبصره و لایحه میپذیرند حالا شما برگزیده شده اید که جز این گروه باشید یعنی یکی از این 5نفر یعنی نماینده قاره آسیا چکار میکنید؟
توضیح: این سوال هیچ ربطی به 5+1 نداره پس فکر نکنید من منظوری دارم این سوال امروز ناگهانی به ذهنم خطور کرد پس جو گیر نشید
دنبال موضوع میگشتم که ناگهانی خود موضوع دوید و اومدو با سر و صدا گفت که من هستم خالم دیروز اومد خونمون این خاله عشق اخبار اگر بتونه 24 ساعت رو اخبار گوش میده تو اینترنت اخبار می خونه از اون بشقاب نذری ها اخبار گوش میده رادیو تلویزیون خلاصه خاله ما شده یه پا اخبارتازه با گوشیشم اخبار گوش میده تازه خونه ما هم که میداد میگه سایت ها رو خوندی؟ چی نوشته؟ بعد جالب اینکه گوشیش احتیاج به هندزفری نداره برای رادیو گوش دادنخلاصه این خاله ما صبح ساعت دیگه 6و 40 با گوشیش آماده میشه برای اخبار شنیدن
امروز من خواب خواب بودم که صدای گوشیش بلند شد و اخبار گوش دادن شروع شد من نمی دونم چرا اینقدر اخباره طول کشیدتقریبا 2 ساعت اخبار بود هرچی خودمو زدم به خواب بازم صدای گوینده اخبار میومدخدا چرا ما انقدر زمان برای اخبار داریم براتون بگم گیج گیجی میرید
یه کمیشو براتون میگم از صبح میگم و فقطم تلویزیونو
کانال1 کانال2 کانال3 کانال4 شبکه خبر(ممنون از مهتاب)
ساعت 7 و 8 و 9 صبح ساعت 8.30 شب ساعت 10 شب ساعت 8شب 24 ساعته
ساعت 2 بعد از ظهر ساعت شب10.30
ساعت 7بعد از ظهر
ساعت 9شب
و از همه اینا مهمتر متی نیوز که اخباری بس ناب را میگه نوشته شده توشت مهتاب در وبلاگ مترسکها بزن دست قشنگ روشل شله
تازه من از اخبار های رادیو فاکتور گرفتم رادیو که هر ساعت اخبار داره بعم من از بشقاب نذری(ماهواره) هم خبری ندارم
اینا رو من یادمه شما هم اگر باز هم می دونید بگید بعد جالبه همشم تکراره تازه جالبش میدونید چیه ؟با تمام این اخبارها عده خیلی زیادی خبرهای مهم رو نمی فهمند و از اطرافیان میشنوند و تازه تحلیل اخبار بعد شنیدن اخبار وای این دیگه فاجعه است