سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة

باز نوستالوزی دهه 60 زد بالا آخی یادش بخیراون زمون که بچه بودم مامانم منو میفرستاد مدرسه و خودشو داداشام میرفتن خرید عید منم بی خبر از همه جا ظهر که از مدرسه میومدم با یه عالم خرید عید روبه رو میشدم وااااایمامانم خودش برام کفش و شلوار و بلوز میخرید حتی بعضی موقع ها برا بابامم خودش انتخاب میکرد  یادمه همیشه هم برام زنگ زرد لباس می خرید حتی جوراب هم بعضی موقع ها زرد می خرید انقدر دیگه زرد می خرید که کم کم داشت بهم القا میشد که من از رنگ زردخوشم میادپوزخند بعد ها فهمیدم نه مامانم خودش از رنگ زرد خوشش میاد برا همین برا من زرد می خردیده شوخییادم عروسیه دختر عمم کلی ذوق مرگ شدم که مامانم گفت بیا بریم برات لباس بخریم واسه عروسیه لیدا (دختر عمم )کلاس دوم دبستان بودم با مامانمو داداشم رفتیم بابام نبود سر کار بود برا همین داداش بزرگم اومد رفتیم خرید وای نمی دونستم باید چیکار کنم هر چی پسر مغازه داره می گفت کوچولو چی دوست داری؟ من عین مجسمه ابولهول فقط نگاش می کردم تبسمآخرشم مامانم خودش برام انتخاب کرد ومن فقط باید می پوشیدم که ببینم اندازه یا نه موقع دادن پول که شد یه مرتبه خون دماغ شدم من بچه که بودم زیاد خون دماغ میشدم هنوزم این عادتو دارم مامان بردم دم یه شیر آب که خون دماغمو پاک کنم همون جا گفت خاک تو سرت که حالا هم که آوردمت انتخاب کنی خون دماغ میشی کلی خجلت کشیدم شرمنده جالبه بدونید اون لباسه هم زرد بودخیلی خنده‌دارحالا اگر گفتید لباسه قیمتش چند بود؟

زیاد زحمت نکشید 2500 آره درست خوندید یادش بخیر هی هی حالا بچه ها خودشون رنگ رو انتحاب می کنن نظر میدن خون دماغم نمیشنپوزخند به خدا دنیایی داشتما ولی هنوزم عاشق همن زمونا و منگل بازیایی های خودمونم خدایی بچه گی کردیم قبول دارید ؟ (آهنگ جدید وبلاگ که از آلبوم جدید چاوشی  به نام من خود سیزده ام هست رو حتماگوش کنید ای عاشقان)

اینها رو هم ببینیددوست داشتن

برچسب‌ها: دست نوشته

+ تاریخ جمعه 91/12/11ساعت 2:45 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

نمی دونم تا حالا این حسی که الان من دارم رو به شما هم دست داده تا حالا دوست داشتین برگردین عقب و برید به یه سال خاص و نذارید یه اتفاق خاص بیفته ولی چون نشده یه آه کشیدین و گفته باشید حیف شد وبا دیدن بعضی صحنه های اون تاریخ که تا حالا نتونسته بودید ببینید به یاد همون سال بیفتید و بعد دوباره آه کشیدن بگید کاش اونی میشد که می خواستیم وبعد بگی باید جبران کرد و چون نمی شه دیگه جبران کرد به خودت یه قولی بدی که هر طور شده حرف دلتو یه جا بزنی و مثل من بیایی اینجا و حرفتو توی 100تا حرف دیگه پنهان کنی و بزنی به امید اینکه فقط و فقط یه نفر اصل حرفتو از بین این 100حرف دیگه بکشه بیرونو باهات همدلی کنه اما اون یه نفر احتمالا خودمم



برچسب‌ها: دست نوشته
+ تاریخ پنج شنبه 91/11/26ساعت 9:57 صبح نویسنده پارمیدا | نظر

نمی دونم چه جوری و از کجا شروع کنم ولی بهتره از اول بگم خیلی عصبانیم خیلی حرصم در اومده از بعضی آدما از بعضی حرفا از بعضی آدمای پررو که انگار نه انگار اخرتی هست حسابی هست کتابی هست نه اینکه فکر کنید نمی دونند نه خیلی هم خوب میدونن و خیلی خوب هم سنگشو به سینه میزنند خیلی عالی برای من و تو ازش حرف میزنند تازه میگن هرکسی نبود و پشت سرش حرف زدی میشه غیبت و اگر اون چیزی که میگن درست نباشه یا اثبات نشده باشه یعنی خلافش ثابت نشده باشه میشه تهمت و تهمت خیلی بار سنگینیه اما نمی دونم چرا خودشون که بلدن چرا خوابشون نمی بره چرا خودشون پا بند حرفاشون نیستن چرا چرا بعضی ها فکر نمی کنن همون کاری خودشون میکنن هم درست نیست اونم غیبت و تهمته البته اونی که دربارش غیبت میشه یا بهش تهمت میزنه یه جورایی گناهانش پاک میشه و بخصوص کسی که بفهمه این تهمت ها رو ولی نتونه از خودش دفاع کنه یعنی جایی نباشه که بتونه از خودش دفاع کنه خدایا تا کی باید خورشد حقیقت پنهان باشه به قول مختار زمانی که می خواست بره و شهید شه گفت:امروز به جنگ تزویر و ریا میرویم خدایا از آن زمان تا به حال این تزویر بوده که ابرهای جهالت رو روی خورشید حقیقت گرفته پس آن باد کجاست تا ببرد این ابرهای تزویررا خدایا به حق ایام سوگواری اربعین حسینی این ابرهای تیره تزویر را نابود کن (ببخشید اگر پراکنده بود ابنا فقط یه درد دل بود تازه خلاصه شده)

 

 

 



برچسب‌ها: دست نوشته
+ تاریخ شنبه 91/10/9ساعت 9:49 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

 

چندوقت پیش رزنامه شرق کاریکاتور بالا در روزنامش قرار داد که تلویزیون هم نشان داد و از موهن بودنش حرفها زده شد که به رزمندگان توهین شده که البته به قول خود نویسنده هیچ قسمتی از کاریکاتور نشان دهنده رزمنده و جبهه و جنگ نیست

اما این کاریکاتور مربوط است به روزنامه کیهان که مشخص است توهین به ساحت یوسف پیامبر است و کاملا واضح است  من به شخصه در اینترنت دیدم و هیچ حرفی از این کاریکاتور در تلویزیون نبود از اینجا به آقای شریعتمداری میگوییم  دست شما درد نکنه آخر مسلمونیتون این بود معذرت خواهی بعد از مرگ سهراب شما که همه چی دونید چه طور این کاریکاتور در روزنامه شما بخش شد



برچسب‌ها: دست نوشته
+ تاریخ دوشنبه 91/7/17ساعت 7:55 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

این نامه رو دوست عزیزم مهتاب خطالب به یکی ار نظرات وبلاگش نوشته که حتما بخونیدش واقعا نامه اش پر از مفهومه برای خوندنش روینامه ای به یک به ظاهر دوست !!!  کلیک کنید به مهتاب برای نوشتن این نامه آفرین میگم




برچسب‌ها: دست نوشته
+ تاریخ دوشنبه 91/6/20ساعت 4:15 عصر نویسنده پارمیدا | نظر