سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة

امروز اومدم غر بزنم خیلی وقت غر نزدم دیگه نمی تونم آقا این چه وضعیه؟ تازه داشتم دنیا رو قشنگ میدیدم نمی ذارن کیا ؟ 1.چرا باید منی که آهسته میام و آهسته میرم مطالبم از رو وبلاگم حذف شه چرا باید از 95 تا مطلب 56 یا 57 عددش بمون چرا؟درسته یکم بو دار بو ولی آنقدر را هم بو نمی داد که حذف بشه 2. این چه وضع اینترنته توی این مملکت چرا باید انقدر کند باشه که برای باز شدن یه صفحه متوسط 5 دقیقه وقت صرف کنی بعدم هی بیان بگن درست میشه چی درست میشه از آخر اول شدیم تو سرعت اینترنت بعدم همه چیزا شده اینترنتی  3. آقایان محترم ما یه عده ای حدودا یه عددی هرچی نخواهیم از موضع خودمون پایین بیاییم باید کیو ببینمیم که هر دفعه یکی پیدا میشه میخواد جای او یکی دیگه رو بگیره من از همین جا بگم ما این عده به هیچ عنوان به اشخاص دیگر رضایت نخواهیم داد 4. چرا مجردو به چشم مجرم می بیننن اگه مجردی بده چطوره دزد و قاتل های متاهل رو از زندان ها خارج کنن و مجردا رو بگیرن بهتر نیست؟

بیشتر از این بازش نمی کنم چون همین جوریشم مطلبم حذف میشه


اما اصل غرزدنم از این جا به بعد جلسه رسمی میشود

 

آقایان محترم بنده به عنوان یک دختر فکر میکنم عمل مردان عرب دوران جاهلیت بسیار بسیار برای دختران بهتر بوده چرا عرض میکنم

به چند دلیل:ما دختران و زنان ایرانی  تا به کی باید بنشینیم تا آقایان محترم برای پوششمان تصمیم بگیرند تا به کی تمام اتفاقات ناگوارکه توسط عده ای بیمار جنسی رخ می دهد را به گردن بی حجابی زنان می اندازند اتفاقی که در استخر زنانه در تهران رخ دادمصوبش زنان بودند؟  باید زنان به خاطر منحرف نشدن مردان تحت هر شرایطی با چادر باشند حتی در استخر زنانه؟ به کدامین حق مردان برای ما تصمیم میگیرند که زنان باید دور کاری کنندو تا می توانند در خانه بمانند به کدامین حق باید زنان یا دخترانی مثل من در تابستان و زمستان بایک پوشش  در جامعه حضور داشته باشیم ولی آقایان باید با لباس های تابستانی و خیلی راحت و آزاد در خیابان باشند به کدامین حق تصمیم میگیرند که لباس دانشجویان و ادارات متحدالشکل باشد و به قول شخصی خانم کارمند را با این کار با نهادش میشناسند که این خود توهینی است به زنان . به کدامین حق طرح امنیت اخلاقی فقط برای زنان راه میاندازند و عدهای نیروی مرد به زنان تذکر میدهند به کدامین حق؟من از این خانم ها و آقایان امنیت اخلاقی که ساعت ها   در یک ماشین می نشینند و قاعدتا صحبتی و بگویی و بخندی و..... سوالی دارم اگرربطه بین زن و مرد نامحرم حرام است پس چرا برای اینها حرام نیست ؟ البته سو تفاهم نشود  من موافق بعضی بد  حجابی های  هنجار شکن نیستم  که آن هم به نوعی توهین به زنان است ولی حرف من این است که چرا مردان به خود اجازه میدهند برای ما زنان تصمیم بگیرند چرا باید به جای متهم کردن خود ما را متهمم تمام خطاهای مردان هوسران میکنن ؟

 



برچسب‌ها: انتقادی
+ تاریخ چهارشنبه 90/5/26ساعت 5:9 صبح نویسنده پارمیدا | نظر

سلام ماه رمضان ماه مهمونی به همتون مبارک هرچند گشنه اید، تشنه اید، رنگتون زرده اما همیناش قشنگه همیناش خیلی به آدم درس میده  نه نمی خوام مزیت ماه رمضان رو بگم نه بلدم  و نه کار منه اومدم بگم تو این روزها خوبه که یادمون باشه که خدا خیلی بزرگه،هیچ کس و هیچ کس جای خدا رو نمی گیره ،شاید ما آدما به خودمون به قدرتمون و به خیلی صفت های دیگمون بنازیم شاید مقطعی برامون این صفات کار کنه، شاید قدرت برای چند روزی دستمون باشه و باهاش خیلی کارا بکنیم، حق و ناحق کنیم و حق خیلی ها رو بخوریم و یه آبم روش، شاید به واسطه قدرتمون خیلیا برآمون سر و دست بشکنن به خاطر خوش خوشانمون ازمون تعریف کنن رقیبمونو خار کنن اما از اون جایی که خدا بزرگه از اونجایی که خوب می دونه باید چیکار کنه هیچ وقت نمی ذاره حق مظلوم پایمال بشه هیچ وقت نمی ذاره ظالم تا آخر بمونه متاسفانه بعضی وقتها ظالم لباسه مظلومیت تنش میکنه کلی ادعای دین و مذهب میکنه کلی مظلوم نمایی میکنه مثل زمان مختار که وقتی مختار خواست با زبیریها بجنگه گفت من با ریا و تزویر میجنگم مثل زمان ما که خیلی ها ظاهرشون خیلی مسلمونه ولی باطنشون بگذریم خلاصه کلام خدا رو از یادمون نره هیچ وقت و فکر نکنیم هر کاری دلمون خواست میتونیم بکنیم وهر تهمتی خواستیم بزنیم هر صفت ناروایی به هرکی بزنیم و بعدشم همشو به نام اسلام پیاده کنیم فکر کنم دارم زیادی حرف میزنم( ببخشید خیلی پرکنده حرف زدم اما بهتر از این نمی تونستم بگم) پس خدا پشت و پناهتون

 



برچسب‌ها: دست نوشته
+ تاریخ پنج شنبه 90/5/13ساعت 7:15 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

باور دارید ؟ من که باور دارم به چی؟به دوباره زنده شدن به نماندن ماه پشت ابرهای تیره به پایدار
 نماندن ظلم به از هم گسستن زنجیر های اسارت به سبز
 شدن دوباره زمین به و به پرواز در بیکرانهای آسمان
بدون داشتن بال به آمدن منجی و گذاردن نقطه پایان
به تمام ظلم ها ظلم های آشکار و پنهان ظلم هایی در
 لباس نیکی در حجاب بخشش و او خواهد آمد و
 خواد گفت قصه تمام دوران را و خواهد خواند
 حدیث سبز شدن را وعدالت را و انتظار به
 پایان خواهد رسید حق به حق دار میرسد
ودیگر هیچ جادویی کار ساز هیچ ظالمی
 نیست چون او حق است و حق دراو خلاصه میشود
 به انتظارش با شادی با امید مینشینیم و میخوانیم
 دعای فرجش را و در حافظه نگه می داریم
 اندیشه های سبزمان را و استوار می مانیم
همچون سرو و در ودر این شب های زیبای تولدش

من به چشم های بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم



برچسب‌ها: محرم
+ تاریخ جمعه 90/4/24ساعت 5:40 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

سلام خیلی وقت آپ نکردم از دست امتحانا امروز داشتم تو صفحانت ذخیره شده  کامپیوترم میگشتم این مطلبو دیدم برام جالب بود مال یکی از وبلاگای پارسی بلوگه اسم وبلاگ نور امیدوارم خوشتون بیاد

فکر کن ......

تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی – کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟

تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟

تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟

درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟

دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی!

باید جا باز کنی ...، یه فضای خالی تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه.

باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه.

قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی، جذب می کنه.

تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری.

خوبیها باید در چرخش باشن ....

کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن.

هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ....

میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه.

این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن ....

به جای نگهداشتن ...

وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم، احتمال تنگدستی رو ....

فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ...

 

با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی :

که به فردا اعتماد نداری ...

و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی

به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری

برقص

چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند

عشق بورز

چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای

بخوان

چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود

زندگی کن

چنانکه گویی بهشت روی زمین است

خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان

بذار نو به زندگیت وارد بشه

و خودت ...

به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده ....

امید که صلح و کامیابی برات به ارمغان بیاره

آمین

 



برچسب‌ها: روانشناسی
+ تاریخ چهارشنبه 90/4/8ساعت 7:50 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

امروز سر کلاس تکامل استادیکسری حرفهایی زد که خیلی جالب بود البته بگم این استاد ما خیلی حرف های جالبی میزندبه  طوری که بعد کلاس تا مدتها  ذهنت درگیر است خلاصه کنم بعد از درس استاد رفت سراغ اینکه درس خواندن در ایران راحته و نکته جالبش هم همین جا است ایشان گفتند که:

اگر مقایسه ای بین درس خواندن در ایران و کشور های خارجی داشته باشیم (باید عرض کنم که ایشان مدرک هم لیسانس و هم فوق لیسانسشان را در آلمان گرفته اند )میبینیم که حداکثر بار علمی یک شخص در ایران در 12 سال تحصیلی یا همان دیپلم است که چیزی در حدود 65 درصد را شامل می شود مقطع لیسانس حدود 5درصد به این بار علمی اضافه میکند  که میشود بار علمی 70 درصدو در مقطع فوق لیسانس حدود 5 درصد و در مقطع دکترا هم 5 درصد که روی هم 80 درصد میشود یعنی شخصی که تا مقطع دکترا درایران درس میخواند بار علمیش 100 درصد نیست اما درس خواندن در یک کشور اروپایی 12 سال ابتدای تحصیلی 60 درصد در مقطع لیسانس به این 60 درصد 15 درصد اضافه شده و در مقطع فوق لیسانس هم 15 درصد که با هم می شود 90 درصد و در مقطع دکترا 10درصد دیگر اضافه شده که می شود 100 درصد حالا سوال اینجاست چرا انقدر فاصله چرا ؟استاد گفت علت این میزان فاصله نبودن منابع مناسب و به روز در دست اساتیدنداشتن کارت اعتباری ارزی برای خرید مقالات و سطحی بودن تز هادر مقطع فوق لیسانس و دکترا که به علت متاسفانه ضعف در زبان ضعف در ارتباط با دستاوردهای جهانی و همچنین انگیزه نداشتن در درس خواندن توقعات زیادی از بقیه و تنبلی دانشجویان و.......  بعد استاد گفت:که برید درسهای دوران دبیرستان را دوباره بخوانیدتا یاد آوری شود و ازاساتید بخواهید مطالب بیشتر را بگویند اتا اساتید هم دانسته هایشان را بالا ببرند و به قول خودشان اساتید را هول بدهید در ضمن توصیه کردن کتابهایدبیرستان های خارجی اگر امکانش هست تهیه شود و خوانده شود تا این ضعف بزرگ در زبان به این نحو کمتر شود امروز بعداز گفتن این حرفها تازه فهمیدم بار علمی ما در حد دبیرستان هم نیست  تازه فهمیدم ما اصلا دانشجو نیستم فقط ادای دانشجو ها رو درمیاریم نه پژوهشی نه تحقیقی حتی حاضر نیستیم درسهای خودمان را بخوانیم



برچسب‌ها: انتقادی
+ تاریخ پنج شنبه 90/1/25ساعت 7:54 عصر نویسنده پارمیدا | نظر