سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة

تصویر شماره 1

برداشتت از این تصویر چیه؟هر چی دوست داری بگو با ربط و بی ربط

تصویرشماره2

اینا به نظرت میان یا میرن؟

تصویر شماره3

اگه جای این ماهی بودی چیکار میکردی؟



برچسب‌ها: روانشناسی
+ تاریخ سه شنبه 92/4/11ساعت 7:19 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

ما یک روز پروانه خواهیم شد بگذار روزگارهرچه می خواهد پیله کند


تلخی خیار نشانه رسیدن به انتهای ان است

کاش زندگی هم اینچنین بود...

 

بعضی از آدمهای دنیا مثل جمعه هستند

نه زوجند و نه فردپر ازابهامند

 



برچسب‌ها: روانشناسیمفهومی
+ تاریخ چهارشنبه 91/10/27ساعت 4:2 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

زخم ها خوب می شوند اما.... خوب شدن با مثل روز اول شدن خیلی فرق دارد

ماموریت شما در زندگی با مشکل زیستن نیست بلکه با انگیزه زیستن است


کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام ,یه باشگاه زیبایی افکارهم داشتیم;مشکل امروز ما اندامها نیستند ,افکار ها هستند.

مردی که کوه را از میان برداشت کسی نود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد....


بعضی وقتها آدم ها الماسی تو دست دارن...

بعد چشمشون به یه گردو می افته ,دولا میشن تا گردو روبردارند,

الماس می افته تو شیب زمین و قل می خوره  و تو عمق چاهی فرو میره...

می دونی چی میمونه؟

یه آدم ...

یه دهن باز...

یک گردو پوک...

یکدنیا حسرت


 



برچسب‌ها: روانشناسیمفهومی
+ تاریخ جمعه 91/10/15ساعت 4:30 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند. صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد....مدرک داشتن ادامه داستان

برچسب‌ها: روانشناسی

+ تاریخ شنبه 91/10/2ساعت 2:21 عصر نویسنده پارمیدا | نظر

گاهی اوقات از خودمان می پرسیم:
 انجام چه کاری باعث شده که شایسته داشتن چنین شرایطی شوم.

چرا خدا اجازه می دهد این طور چیزهایی برای من اتفاق بیافتد؟

در این مورد تعبیری را ببینید...
دختری به مادرش می گوید چطور همه چیز برای او اشتباه پیش می رود؟ شاید او در امتحان ریاضی رد شده!

در همین احوال نامزدش هم او را رها کرده...
به خاطر بهترین دوستش

در اوقاتی چنین غمناک یک مادر خوب دقیقا می داند چه چیز دخترش را دلخوش می کند...  :”من یه کیک خوشمزه درست می کنم“
مادر دخترش را در آغوش می کشد و او را به آشپزخانه می برد در حالیکه دختر تلاش می کند لبخند بزند.

در حالیکه مادر وسایل و مواد لازم را آماده می کند، ودخترش مقابل او نشسته. مادر    می پرسد:
عزیزم یه تکه کیک می خوای؟
  آره مامان! تو که حتما میدونی من چقدر کیک دوست دارم! 

 بسیار خوب، مقداری از روغن کیک بخور.
دختر با تعجب جواب میده :چی؟ نه ابدا!

نظرت در مورد خوردن دو تا تخم مرغ خام چیه؟
در مقابل این حرف مادر دختر جواب میده:شوخی می کنین؟

:یه کم آرد؟
: نه مامان مریض میشم!

مادر جواب داد:
همه اینا نپخته هستن و طعم بدی دارن اما اگه اونا رو با هم استفاده کنی


اونا یه کیک خوشمزه رو درست می کنن


خدا هم همین طور عمل  میکند، هنگامی که ما از خودمان می پرسیم چرا او ما را در چنین شرایط سختی قرار داده، در حقیقت ما نمی فهمیم تمام این وقایع کی، کجا و چه چیزی را به ما می بخشد.
فقط او می داند و او هم نخواهد گذاشت که ما شکست بخوریم.
نیازی نیست ما در عوامل و موقعیتهایی که هنوز خامند فروبرویم.


به خدا اعتماد کنیم
و
چیزهای فوق العاده ای را که به سوی ما می آیند، ببینیم.

خدا ما را خیلی دوست دارد...
او هر بهار گل ها را برای ما می فرستد

...او هر صبح طلوع خورشید را می سازد

... و هروقت شما نیاز به حرف زدن داشتید

او برای شنیدن آنجاست  

او می تواند در هر جایی از جهان زندگی کند
 اما او قلب تو را برای زندگی انتخاب کرده...

این پیام را برای کسانی که صادقانه شما را درک می کنند بفرستید
من هم
امیدوارم روزتان تکه از کیک باشد

کیک بزرگی داشته باشید!
آفرین!
منظورم همان روز بزرگ برای شماست!




برچسب‌ها: روانشناسی
+ تاریخ جمعه 91/1/25ساعت 12:20 عصر نویسنده پارمیدا | نظر