امروز یه روز مزخرف بود روزی که می تونست خوب باشه ولی از اولش به درد نخور بود امروز رفتم خبرم مدرک موقت بگیرم زمانی که رفتم اداره فارغ التحصیلان اونیکه مسئولش بود از همون اول مثل طلب کارا گفت شماره پروندتو بده گفتم نمی دونم گفت بیا از تو این دفتر زود ببین و بده دیدم اسممو و شماره پرونده رو دادم اسمم رو اشتباه گفت باز دوباره نگاه کردم فکر کردم اشتباه دیدم دیدم درسته دوستم گفت اشتباه خوندید شماره درسته مسئوله اومده یه جوری نگاه میکنه میگه دفتر رو ببند بعد یه برگه داده و میگه اینو پر کن این شماره رو نگه دار دیگه هم اینجا نیا دلم می خواست بگم آخه آدم اگه اینجا نیمام چه جوری مدرک دائممو بگیرم بعدم کلی غر زدو مدرک موقت داد اینجا که کوفتم شد
رفتیم از بوفه کرانچی بخرم یه لحظه فکر کردم داره پفک میده گفتم نه کرانچی می خوام برگشته با یه حالت بد میگه خب کرانچیه حالا چیکار کنم ؟گفتم ببخشید فکر کردم پفکه جوری نگاهم کرد که احساس کردم می خواد بخوردم. خبرم اومدم خونه با ذوقو شوق که مدرک موقتمو گرفتم مامانمون جا تبریک یه نگاه کرده می گه بگیر بد نیست گفتم چی؟ میگه معدلت , خورد بازم توذوقم بعد دسر حرفشم گفت حالا باهاش برو سر کار یعنی مدرکت به درد نخوره عملا متلک آخر اشکمو در اورد