سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة

سلام به دوست های گلم عید همگی مبارک  گل تقدیم شمامی خوام جریانیو براتون تعریف کنم که شاخ در بیارین و  بخندید جالب بودو ببینید من بدبخت کجا درس میخونمگریه‌آور حدودا یک هفته پیش بود من و دوستم تو محوطه دانشگاهمون نشسته بودیم که دوستم گفت حالا که بیکاریم به یاد کودکی بازی کنیم بعد دیدیم هر بازی بکنیم زشته و دور از شان دانشجویی پس تصمیم گرفتیم گردو شکستم بازی کنیم احتمالا همه بلدن ولی بازم توضیح میدم  که شما هم بازی کنید ببینید عکس العمل ها چه جوریه این بازی اینجوریه که دو نفر به فاصه زیاد از هم قرار میگیرن و بعد یک پارو جلوی پای دیگه می ذارن مثل بند بازا روی طناب راه میرن فقط اونا رو طنابن اینا رو زمین ما هم داشتیم اینکارو میکردیم نگهبان دم در مارو دید و خندید احتمالا هم تاسف خورده برامون ما بدون هیچ سرو صدایی کاملا رو سکوت داشتیم بازی میکردیم یک مرتبه نگهبان دم در اومد به دوستم گفت :خانم دکتر(رییس دانشگاه)زنگ زده گفته به اینا بگین اگه میخوان بازی کنن برن بیرون دانشگاه شما قضاوت کنین من هیچی نمیگمهیسسسس

این هم یه متن خوشگل که هیچ  ربطی به موضوع نداره برای هرکی دوستش دارینگل تقدیم شما

سبدی هست در اندیشه من

که پر از گل

بدهم هدیه به تو

غافل از آنکه تو خود ناب تری

یک جهان گل بخورد غبطه به تو...

باز هم عیدتون مبارک






برچسب‌ها: دانشگاه ما
+ تاریخ دوشنبه 90/8/16ساعت 10:8 صبح نویسنده پارمیدا | نظر