سلام
من تقريبا از همه استادام بدم ميومد. دو تا يا سه تاشون تو کل تحصيلاتم از اول ابتدايي تا الان که دانشگاهم داره تموم ميشه يه خورده به دلم نشستن که از شانس بد من مرد بودن وگرنه ميرفتم خواستگاريشون
من يه بارم از استاد ادبيات رفيقم خوشم اومد. البته ميخواستم مخشو بزنم که رفاقت کنم ولي حيف که کلاسش اول صبح بود و من يه خورده تنبل بودم.
تقريبا 26 يا 27 سال سنش بود ولي ميخورد که 21 ، 22 باشه.
مجردم بود. يه بار رفتم سر کلاسش همه ي آمارشو جلوي بچه ها از خودش گرفتم. همه فهميدن که دارم مخشو ميزنم. خوب خيلي دوس داشتم تو يه جلسه مخشو بزنم چون حال نداشتم هر هفته بلند شم اول صبح برم سر کلاسش. من کلاساي خودم که اول صبح بودو نميرفتم حالا چه برسه که بخوام برم سر کلاس رفيقم. البته اون روز قرار بود که اول صبح با بروبچ بريم کوه که کنسل شد و رفتيم سر کلاس اين بنده خدا.
قسمت نبود ديگه.
حالا راستشو بگو ببينم تاحالا شده پارميدا از يکي خوشش بياد يا نه؟
کسي که عشقش بشيا، نه دوس داشتن معمولي