• وبلاگ : آزاد
  • يادداشت : اخبار تلويزيوني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من چسب هاي قرمز رنگي را که تو زمان جنگ به شيشه هاي قدي مي زدند به خوبي يادمه
    آژيرهاي قرمز و سفيد راديو را يادمه
    پناه گاه هاي توي خيابون ها را يادمه، مدرسه امون هم دو تا پناه گاه داشت
    يه لاشه ي موشک هم نزديکي هاي خونه امون افتاده بود که از فرداش از فاصله ي سه - چهار متري تماشاش کردم
    يه دفعه هم نمي دونم چي شده بود که توي يکي از خيابون ها ديدم چند تا ماشين نظامي با چندين سرباز رديف ايستاده بودند. به نظرم تانک بودند، ولي چون اطمينان ندارم نوشتم ماشين نظامي
    ديگه چي برات بگم از جنگ؟
    قلک هاي حمايت دانش آموزها را هم يادمه... دو بار بهمون قلک دادند، يکي شکل تانک بود، يکي شکل نارنجک... هر دوش سبز رنگ بودند
    حجله هاي شهدا را هم يادمه... تو هر محله اي هر چند وقت يک بار يکي دو تا حجله دم در خونه مي زدند و يه نفر پر مي کشيد و ميرفت ...
    اي کاش لايق بودم همون زمان منم رفته بودم... چي ميشد توي يکي از بمبارون ها من مي رفتم؟ لايق که نباشي، اين طوري ميشه...
    پاسخ

    سلام هيچي ديگه همه رو گفتين يه قسمت هايي از خاطراتتيکه گفتين رو منم يادمه ولي ما تو زمان موشک بارون يه جابه جايي داشتيم و از اصفهان رفتيم اما همه خاطراتشو خوب يادمه اما نگفتيچه زماني از جنگ به دنيا اومدي ها ;)