• وبلاگ : آزاد
  • يادداشت : اخبار تلويزيوني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    خيلي موقع ادم خيلي دوست داره انچه که دوست داره اتفاق بيافتد وحتي همه مثل اون فکر کنند

    واقعا" آخرين روزهاي زمستان جالبه ،من چند قسمت از نورالدين پسر ايراني رو ديدم آن هم جالب بود هرچن از نظر گرافيکي جالب نيست ولي داستان جالبي دارد

    درباره سئوال شما هم بگم من با جنگ بزرگ شدم و خوگرفتم ..

    يادش بخير ،يادشهيدان که خالصانه راه عشق را پيمودن و بي ادعا بودند و خالص وما ..

    پاسخ

    سلام خوش اومديد متشکر از نظراتتون ولي من نگفتم کسي مثل من فکر کنه نمي دونم از کجاي مطلبم يه همچين چيزي رو برداشت کردين؟در هرصورت اگر اينجوريه من معذرت ميخوام کاش بهتر شهدا را بشناسيم
    :)
    هنوز همين پستي؟ :)
    پاسخ

    تو فکر يه پستم ولي نمي دونم چه جوري شروع کنم
    من چسب هاي قرمز رنگي را که تو زمان جنگ به شيشه هاي قدي مي زدند به خوبي يادمه
    آژيرهاي قرمز و سفيد راديو را يادمه
    پناه گاه هاي توي خيابون ها را يادمه، مدرسه امون هم دو تا پناه گاه داشت
    يه لاشه ي موشک هم نزديکي هاي خونه امون افتاده بود که از فرداش از فاصله ي سه - چهار متري تماشاش کردم
    يه دفعه هم نمي دونم چي شده بود که توي يکي از خيابون ها ديدم چند تا ماشين نظامي با چندين سرباز رديف ايستاده بودند. به نظرم تانک بودند، ولي چون اطمينان ندارم نوشتم ماشين نظامي
    ديگه چي برات بگم از جنگ؟
    قلک هاي حمايت دانش آموزها را هم يادمه... دو بار بهمون قلک دادند، يکي شکل تانک بود، يکي شکل نارنجک... هر دوش سبز رنگ بودند
    حجله هاي شهدا را هم يادمه... تو هر محله اي هر چند وقت يک بار يکي دو تا حجله دم در خونه مي زدند و يه نفر پر مي کشيد و ميرفت ...
    اي کاش لايق بودم همون زمان منم رفته بودم... چي ميشد توي يکي از بمبارون ها من مي رفتم؟ لايق که نباشي، اين طوري ميشه...
    پاسخ

    سلام هيچي ديگه همه رو گفتين يه قسمت هايي از خاطراتتيکه گفتين رو منم يادمه ولي ما تو زمان موشک بارون يه جابه جايي داشتيم و از اصفهان رفتيم اما همه خاطراتشو خوب يادمه اما نگفتيچه زماني از جنگ به دنيا اومدي ها ;)

    هميشہ سا?ہ رنجيــ?ے...

    هميشہ سختـــ بخشيـــ?ے...

    تورو ميبخشمـــ ايـــ?? لحظ
    ہ...

    شآيـــ? بازمـــ منو ?يـــ?ے...
    پاسخ

    سلام خوبي غزل جون چه شعر احساساتي بود
    + مهتاب 


    وقتي من به دنيا اومدم سال بعدش جنگ تموم شد....

    هنوز صداي ترکشهايي رو که خوردن روي سقف تاکسي اي که ما توش بوديم توي گوشمه...خيلي بد بود !

    اين برنامه هايي رو هم که گفتي اصلا نديدم ! يعني وقت واسه اينطور برنامه ها ندارم...

    يه پيشنهاد واست دارم به جاي سي دي او برنامه ! برو فيلم "ضد گلوله " رو بخر و ببين....

    فيلم "روزهاي زندگي" هم خيلي قشنگ بود...نميدونم ديدي يا نه !

    ده نمکي هم مهره ي نظامه !!! بهش فکر نکن

    پاسخ

    سلام واقعا؟؟؟چه خطرناکاون سي دي رو که بحثش جداست ولي باشه اين دو تا فيلم رو گير ميارم ده نمکي بد حرصمو در مياره